همیشه دلم میخواست یک چیزهایی مخصوص ِ من باشند.
مثلا
جاهایی باشه که فقط من بدونم کجان.
غذاهایی باشه که فقط من بلد باشم بپزم.
دوستهایی داشته باشم که بعضی حرفاشون رو فقط به من بزنند.
و آدمی باشه که فقط و فقط من بشناسمش و فقط و فقط من را بشناسه....
این حس، فرای حس ساده و بی ارزش مالکیته.
این حس، فرای حس ساده و بی ارزش مالکیته.
آدم گاهی نیاز داره حس کنه "خاص"ه.
حس کنه وقتی نباشه یه چیزهایی از دنیا کم میشه....مثلاً دیگه آدمها نمیدونن 5شمبه ها کجا برن.یا دلشون برای شیرینی های خونگی تو تنگ میشه.یا مثلاً دوستات دیگه نمیدونن باید با کی رازهاشون را درمیون بذارن.یا یه آدمی، بدون تو"نیمه" میشه.
بله. من معتقدم آدم گاهی نیاز داره حس کنه "خاص"ه. که وقتهای خستگی ها و کم آوردن ها، دلیلی برای ادامه دادن ها پیدا کنه.
چیزای خاصی که دیگران رو فقط به یاد یک نفر میندازن برای اون آدم خیلی مایه ی دلگرمیه
پاسخحذفموافقم