میگفت " نمیزارم غصه بخوری...نمیزارم تنها بمونی....دیگه هیچ وقت تنها نیستی....."
مادر ِ دختر ِ توی تلویزیون دخترش رو گرفته و تکونش میده و سرش داد میزنه " همیشه اولش خوبه!آدما همیشه اولش حرفای خوب میزنن...."
سکانس بعد دختر توی تلویزیون، روی مبل نشسته و هق هقش رو قورت میده.
همیشه اولش قراره که با هم باشیم.
قراره تنها نمونیم.
همیشه اولش....
آخرش اما من تنهایی میرم نشر چشمه. تنهایی توی کافه ی شهر کتاب شریعتی میشینم. تنهایی برای خودم مانتو می خرم.تنهایی ذوق گوشواره های توی ویترین رو میکنم. تنهایی دانشگاه سرچ می کنم.تنهایی رای می دم. تنهایی نگران می شم. تنهایی خوشحالی می کنم. تنهایی فیلم میبینم. تنهایی غمگین می شم. تنهایی بغضام رو میشکونم. تنهایی خودم رو تسلی می دم و تنهایی.....
میدونی....
میگفت
"دیگه هیچ وقت تنها نیستی."
آخه قراره که همیشه اولش خوب باشه...
شت:((((((((((((((((((((
پاسخحذف