چهارشنبه، مرداد ۲۳، ۱۳۹۲

نرگس

همه چیز با یک دسته گل نرگس شروع شد....
این شروع شاید، کلیشه ترین شروعی باشد که میشد برای این نوشته پیدا کنم اما حقیقتاً چیز دیگری به ذهنم نمی رسد چرا که شروع دقیقاً از همان گل های نرگس بود.
گل های نرگس لعنتی که فروردین، دیگر پیدا نمی شوند اما آن فروردین ما نیت کرده بودیم که حتی اگر شده از زیر سنگ هم پیدایشان کنیم.
گل های نرگس اما.... نازشان زیاد است.
ما البته گشتیم و گشتیم و گشتیم و .... 
نه!
نیافتیم! 
از نفس افتادیم.
از پا افتادیم.
کنار خیابان ، افتادیم کنار ِ هم و نگاهمان که افتاد به دیگری....
نرگس ها....
نرگس های فراری....
نرگس های دست نیافتنی....
یافتیم!

همه چیز با یک دسته گل نرگس تمام شد...
این پایان، شاید تلخ ترین پایان باشد اما ، کلیشه نیست.
در هیچ زمان و مکانی، هیچ چیز با نرگس پایان نیافته جز زمستان.
گل های نرگس در دی ماه فراوانند.
آن دی ماه
کنار ِ لیوان ِ چایم
دسته گل نرگسی بود
که نرگس های من نبود...
نرگس های من...؟ رفته بودند.


۱ نظر:

  1. در هیچ زمان و مکانی، هیچ چیز با نرگس پایان نیافته جز زمستان.

    :)

    پاسخحذف